محل تبلیغات شما
ترانۀ رویش» محمود طیب مثل یک خنده ی ناگهانی بر لبانم شکفتی و رفتی راز این رویش لحظه ای را پس برایم نگفتی و رفتی رفتی و اشک من قطره قطره می‌چکید از دلم ـ درد می‌شد رفتی و فصل سبز درونم کم کم از بی‌کسی زرد می‌شد هی تو لبریز می‌گشتی از کوچ هی من آهسته ته می‌کشیدم بعد یک عمر وابستگی‌ها مزه ی درد را می‌چشیدم من دلم را به تو هدیه دادم تا که رفتی دگر برنگردی آه اما تو هنگام رفتن کوچ خود را به من هدیه کردی باز پاییز دردم شد آغاز اشکریزان من در گرفته من چنین نیستم

نگاهی به کتاب رقص لحظه‌های باد یادداشت‌های حسین جشن

ترانه عاشقانه التهاب

ترانه رویش. محمود طیب

رفتی ,تو ,کم ,رویش ,هدیه ,می‌شد ,رفتی و ,و رفتی ,را به ,محمود طیب ,تو هدیه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها